میخندی که دچارم کنی؟!

ساخت وبلاگ

احساسمان اگر خسته نبود تو دلمون جا نمیموند

تو، تکرار دیروزی و من کمی حواس پرت

کمی فراموش کار و کمی هم ...

سردی زمستان را بهانه نکن

کمی آرامش دم کن

میخواهم نوش جان کنم

نوشته شده در دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵ساعت:بیست و پنج توسط مردی که قبلا میخندید.| |

میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 206 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 5:46

بازی باد و کلاه

مثل کلاهی میمانی که باد برده یادت را از سرش

نوشته شده در دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵ساعت:بیست و پنج توسط مردی که قبلا میخندید.| |


میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 204 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 5:46

مثله اینکه عادت شده برام  آخر هرسال یادم میافته که چیزی با عنوان آخرین پست سال... بنویسم  یاد آخرین پست سال89...  یاد آرام دور شدنها و ...  یاد همه روزها،یاد همه آدمهای دیروزم  یاد روزهای خیلی دور که هنوز هم جزئی از خاطراتم هستند و ...  و آینده که شیرین تصورش میکنم  کم کم باورم شده که زندگی کوتاه ا میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 203 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 5:46

مردی مثله خودم،اما نه با تقدیری مشابه تقدیر من پسری با موهای خرمائی چشمانی درشت و مرموز نگاهی پر از واقعیتهای مبهم از یاد بردن را از روزگاری بیاموز که ظاهری مثله گرمای تابستون تو ی کوچه خاکی داره مردم محکومت میکنند،اگر حرفی بزنی و یا نگاهی بکنی!!! شور که برفت،خیلی ساده یادها هم خواهند رفت کمی دیر ش میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 176 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 5:46

سالها پیش،خیلی قبل تر از امروز به مانند دیالوگ یک فیلم یاد حرفی افتاد که گفته بود چوب خدا صدا نداره و از این حرفا آن دو نفر چوب خدا بودند که هرگــــــــــــــــــز صدایی نداشتند و بی خبر از همه چی و خداوندا، هنوز دیوار بلند نا امیدی بین ماست نوشته شده در دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت:بیست و پنج توسط میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 158 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 5:46

سر به هوا باش و به آبی دل ببند   خیال مکن،دل شوره میگیری بعد نوشت:نگران احوالم مباش،جاده مه آلود سکوت دارد،ترس دارد،دل شوره دارد و ... باید رفت،بمانی دل شوره میگیری به اندازه تمام عمری که در همان روزهای گذر کرده،گرفتارش بودی و میتونست بشود در این مسیر نرسیدنها بهانه ها را کنار گذاشت... نوشته شده در میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 177 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 5:46

خیلی سخت می شود باور کرد،و خیلی سخت است خوش باور باشیم سخت میشود فهمید جهانی دیگر در انتظار ماست ... تا صبح بیدار ماندن و شنیدن صدای نزدیگ یک سگ به مانند سالها پیش لذت بخش است سالهایی که برادر کوچکت خیلی خیلی کوچک بود و چیزی از رمز و راز عجیب حیله های الهی نمیدانست تا صبح بیدار ماندن و چشمکهای گاه میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 198 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 5:46